درد

 مَا أَنْتُمْ بِوَثِیقَةٍ یُعْلَقُ بِهَا وَ لَا زَوَافِرِ عِزٍّ یُعْتَصَمُ إِلَیْهَا لَبِئْسَ حُشَّاشُ نَارِ الْحَرْبِ أَنْتُمْ أُفٍّ لَکُمْ لَقَدْ لَقِیتُ مِنْکُمْ بَرْحاً یَوْماً أُنَادِیکُمْ وَ یَوْماً أُنَاجِیکُمْ فَلَا أَحْرَارُ صِدْقٍ عِنْدَ النِّدَاءِ وَ لَا إِخْوَانُ ثِقَةٍ عِنْدَ النَّجَاءِ .
 
  افسوس اى کوفیان شما وسیله اى نیستید که بشود به آن اعتماد کرد، و نه یاوران عزیزى که بتوان به دامن آنها چنگ زد شما بد نیروهایى در افروختن آتش جنگ هستید، نفرین بر شما. چقدر از دست شما ناراحتى کشیدم، یک روز آشکارا با آواز بلند شما را به جنگ مى خوانم و روز دیگر آهسته در گوش شما زمزمه دارم، نه آزاد مردان راستگویى هستید به هنگام فراخواندن و نه برادران مطمئنّى براى راز دارى هستید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیدوار

قسمت؟

أَیْنَ الْقَوْمُ الَّذِینَ دُعُوا إِلَى الْإِسْلَامِ فَقَبِلُوهُ، وَ قَرَءُوا الْقُرْآنَ فَأَحْکَمُوهُ، وَ هِیجُوا إِلَى الْجِهَادِ فَوَلِهُوا وَلَهَ اللِّقَاحِ إِلَى أَوْلَادِهَا ... مُرْهُ الْعُیُونِ مِنَ الْبُکَاءِ، خُمْصُ الْبُطُونِ مِنَ الصِّیَامِ، ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الدُّعَاءِ، صُفْرُ الْأَلْوَانِ مِنَ السَّهَرِ، عَلَى وُجُوهِهِمْ غَبَرَةُ الْخَاشِعِینَ، أُولَئِکَ إِخْوَانِی الذَّاهِبُونَ، فَحَقَّ لَنَا أَنْ نَظْمَأَ إِلَیْهِمْ وَ نَعَضَّ الْأَیْدِی عَلَى فِرَاقِهِمْ. 

کجا هستند مردمى که به اسلام دعوت شده و پذیرفتند، قرآن تلاوت کردند و معانى آیات را شناختند، به سوى جهاد بر انگیخته شده چونان شترى که به سوى بچّه خود روى مى آورد شیفته جهاد گردیدند ...  با گریه هاى طولانى از ترس خدا، چشم هایشان ناراحت، و از روزه دارى فراوان، شکم هایشان لاغر و به پشت چسبیده بود. لب هایشان از فراوانى دعا خشک، و رنگ هاى صورت از شب زنده دارى ها زرد، و بر چهره هایشان غبار خشوع و فروتنى نشسته بود. آنان برادران من هستند که رفته اند، و بر ماست که تشنه ملاقاتشان باشیم، و از اندوه و فراقشان انگشت حسرت به دندان بگیریم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیدوار

دنیای شنیدنی - آخرت دیدنی

کلُّ شیءٍ مِن الدُّنیا سَماعُهُ أعظمُ مِن عِیانهِ، و کلُّ شیءٍ مِن الآخرةِ عِیانُهُ أعظَمُ مِن سَماعِهِ، فَلْیَکْفِکُم مِن العِیانِ السَّماعُ ، و مِن الغَیبِ الخَبَرُ

همه چیز دنیا شنیدن آن بزرگتر از دیدن آن است و هر چیز از آخرت دیدن آن بزرگتر از شنیدن آن است . پس کفایت میکند شما را شنیدن از دیدن و خبر دادن از پنهانی های آخرت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیدوار

تجربه زیسته

وَ مِنْ غِیَرِهَا أَنَّکَ تَرَى الْمَرْحُومَ مَغْبُوطاً وَ الْمَغْبُوطَ مَرْحُوماً، لَیْسَ ذَلِکَ إِلَّا نَعِیماً زَلَّ وَ بُؤْساً نَزَلَ؛ وَ مِنْ عِبَرِهَا أَنَّ الْمَرْءَ یُشْرِفُ عَلَى أَمَلِهِ فَیَقْتَطِعُهُ حُضُورُ أَجَلِهِ فَلَا أَمَلٌ یُدْرَکُ وَ لَا مُؤَمَّلٌ یُتْرَکُ. فَسُبْحَانَ اللَّهِ مَا أَعَزَّ سُرُورَهَا وَ أَظْمَأَ رِیَّهَا وَ أَضْحَى فَیْئَهَا، لَا جَاءٍ یُرَدُّ وَ لَا مَاضٍ یَرْتَدُّ؛ فَسُبْحَانَ اللَّهِ مَا أَقْرَبَ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ لِلَحَاقِهِ بِهِ وَ أَبْعَدَ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ لِانْقِطَاعِهِ عَنْهُ.

 نشانه عبرت انگیز بودن دنیا، آن که، آدمى پس از تلاش و انتظار تا مى رود به آرزوهایش برسد، ناگهان مرگ او فرا رسیده، امیدش را قطع مى کند، نه به آرزو رسیده، و نه آنچه را آرزو داشته باقى مى ماند.
سبحان اللّه شادى دنیا چه فریبنده و سیراب شدن از آن، چه تشنگى زاست و سایه آنچه سوزان است نه زمان آمده را مى شود رد کرد و نه گذشته را مى توان باز گرداند، پس منزّه و پاک است خداوند چقدر زنده به مرده نزدیک است براى پیوستن به آن و چه دور است مرده از زنده که از آنان جدا گشته.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیدوار

سلام بر اسلام

سلام بر اسلام که اینقدر انسانهای نازنین و خوبی رو تربیت کرده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیدوار

در حال نشاط و غم علی می‌گویم

«مَثَلُ علیٍّ فیکم ( فی هذه الاُمّة) کمثل الکعبة المستورة، النظر إلیها عبادةٌ ، والحجُّ إلیها فریضةٌ»
مَثَل على(علیه السلام) در میان شما ــ مَثَل کعبه پوشیده شده است که نگاه کردن به آن عبادت و حجّ (قصد و آهنگِ رفتن) به سوى آن واجب است

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیدوار

غافل و لیس بمغفول عنه

 طالِبٌ للدنیا و المَوتُ یَطلُبُهُ ، و غافِلٌ و لیسَ بمَغفولٍ عَنهُ ، و على أثَرِ الماضِی ما یَمضِی الباقِی 

 یکى در حال جان کندن است و دیگرى در پى دنیاست، حال آن که مرگ در پى اوست. یکى در غفلت به سر مى برد، حال آن که از او غافل نیستند و آنچه باقى است در پى آنچه رفته مى رود!

... و دنیا طلبى در جستجوى دنیاست که مرگ او را در مى یابد، و غفلت زده اى که مرگ او را فراموش نکرده است، و آیندگان نیز راه گذشتگان را مى پویند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیدوار

قبول کرد به جان هر سخن که جانان گفت

شنیده‌ام سخنی خوش که پیرِ کنعان گفت / فِراق یار نه آن می‌کند که بتوان گفت

 

حدیثِ هولِ قیامت که گفت واعظِ شهر / کنایتیست که از روزگارِ هجران گفت

 

نشانِ یارِ سفرکرده از کِه پُرسم باز / که هر چه گفت بَریدِ صبا پریشان گفت

 

فغان که آن مهِ نامهربانِ مِهرگُسِل / به تَرکِ صحبت یاران خود چه آسان گفت

 

من و مقامِ رضا بعد از این و شُکرِ رقیب / که دل به دردِ تو خو کرد و ترکِ درمان گفت

 

غمِ کهن به میِ سالخورده دفع کنید / که تخم خوشدلی این است پیرِ دهقان گفت

 

گره به باد مزن گر چه بر مراد رود  /  که این سخن به مَثَل باد با سلیمان گفت

 

به مهلتی که سپهرت دهد ز راه مرو  /   تو را که گفت که این زال تَرک دَستان گفت؟

 

مزن ز چون و چرا دم که بندهٔ مُقبِل  /  قبول کرد به جان هر سخن که جانان گفت

 

که گفت حافظ از اندیشهٔ تو آمد باز؟  /   من این نگفته‌ام آن کس که گفت بُهتان گفت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیدوار

عشق

عشق بیشتر ازونکه معشوق عاملش باشه - عاشق عاملشه 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیدوار

جسم کاهی و جان افزایی

نقطه تعدل فعلی
جسم + جان = k

do for a while:
جسم--
جان++

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیدوار