خیلی سرکش و رام نشدنی بنظر میرسید ولی تسلیم شیطان شده بود
<<حتی اذا انقادت له الجامحه منکم>>
شاید تنها سرکش ( یا سرکش واقعی ) اونایی اند که الگو نداشتند تو سرکشی مثل خود شیطان :
<<الذی وضع اساس العصبیه>>
خیلی سرکش و رام نشدنی بنظر میرسید ولی تسلیم شیطان شده بود
<<حتی اذا انقادت له الجامحه منکم>>
شاید تنها سرکش ( یا سرکش واقعی ) اونایی اند که الگو نداشتند تو سرکشی مثل خود شیطان :
<<الذی وضع اساس العصبیه>>
ما همیشه ظاهر انسانها و اندازه و طول و عرض و زیبایی و زشتی هاشون رو میبنیم و از حرفهاشون هم اندکی از درونشون و فکر های سطحی شون
ولی روح بزرگ و عظیم بعضی ها رو خیلی عمیق میشه حس کرد ، خیلی عمیق و عجیب
اینکه یه بخشی از مردم صدا و سیما رو خیلی قبول دارند خیلی ناراحتم میکنه و اینکه برخی ازین مردم نزدیکانمم بیشتر
فو اللّه ِ لو حَنَنتُم حَنینَ الوُلَّهِ العِجالِ ، و دَعَوتُم بهَدِیلِ الحَمامِ ، و جَأرتُم جُؤارَ مُتَبتِّلی الرُّهبانِ ، و خَرَجتُم إلَى اللّه ِ مِن الأموالِ و الأولادِ ، التِماسَ القُربَةِ إلَیهِ فی ارتِفاعِ دَرَجةٍ عِندَهُ ، أو غُفرانِ سَیِّئَةٍ أحصَتها کُتُبُهُ ، و حَفِظَتها رُسُلُهُ ، لَکانَ قلیلاً فیما أرجُو لَکُم مِن ثَوابِهِ ، و أخافُ علَیکُم مِن عِقابِهِ
وَتَاللهِ لَوِ آنْمَاثَتْ قُلوبُکُمُ آنْمِیَاثآ، وَسَالَتْ عُیُونُکُمْ مِنْ رَغْبَةٍ إِلَیْهِ أَوْ رَهْبَةٍ مِنْهُ دَماً، ثُمَّ عُمِّرْتُمْ فِی الدُّنْیَا، مَا الدُّنْیَا بَاقِیَةٌ، مَا جَزَتْ أَعْمَالُکُمْ عَنْکُمْ ـ وَلَوْ لَمْ تُبْقُوا شَیْئآ مِنْ جُهْدِکُمْ ـ أَنْعُمَهُ عَلَیْکُمُ آلْعِظَامَ، وَهُدَاهُ إِیَّاکُمْ لِلْإِیمَانِ.
به خدا سوگند اگر مانند شتران بچه مرده ناله سر دهید و چونان کبوتران نوحه سرایی کنید و مانند راهبان زاری نمایید و برای نزدیک شدن به حق و دسترسی به درجات معنوی و آمرزش گناهانی که ثبت شده و ماموران حق آن را نگه می دارند دست از اموال و فرزندان بکشید، سزاوار است. زیرا برابر پاداشی که برایتان انتظار دارم و عذابی که از آن بر شما می ترسم اندک است.
به خدا سوگند اگر دل های شما از ترس آب شود و از چشم هایتان از شدت شوق به خدا یا ترس از او خون جاری گردد، اگر تا پایان دنیا زنده باشید و تا آنجا که می توانید در اطاعت از فرمان حق بکوشید، در برابر نعمت های بزرگ پروردگار، به خصوص نعمت ایمان ناچیز است
فَالْمَوْتُ فِی حَیَاتِکُمْ مَقْهُورِینَ وَ الْحَیَاةُ فِی مَوْتِکُمْ قَاهِرِینَ
پس بدانید که مرگ، در زندگی توأم با شکست، و زندگی جاویدان، در مرگ پیروزمندانه شماست.
دارم امید عاطفتی از جناب دوست
کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست
بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنم / زلف سنبل چه کشم عارض سوسن چه کنم
آه کز طعنه بدخواه ندیدم رویت / نیست چون آینهام روی ز آهن چه کنم
برو ای ناصح و بر دردکشان خرده مگیر / کارفرمای قدر میکند این من چه کنم
برق غیرت چو چنین میجهد از مکمن غیب / تو بفرما که من سوخته خرمن چه کنم
شاه ترکان چو پسندید و به چاهم انداخت / دستگیر ار نشود لطف تهمتن چه کنم
مددی گر به چراغی نکند آتش طور / چاره تیره شب وادی ایمن چه کنم
حافظا خلد برین خانه موروث من است / اندر این منزل ویرانه نشیمن چه کنم
عاشق که از صحبت کردن با معشوق خسته نمی شود :
صد هزاران دام و دانه است ای خدا / ما چو مرغان حریص بی نوا
دم بدم ما بستهٔ دام نویم / هر یکی گر باز و سیمرغی شویم
اول ای جان دفع شر موش کن / وانگهان در جمع گندم جوش کن
هر وقت که سرت به درد آید نالان شوی و سوی من آیی
چون دردِ سرت شفا بدادم یاغی شوی و دگر نیایی