خسته دلم شدید
از جلسه بهشتی که امروز باید میرفتم ولی نیم ساعت قبلش خوابم گرفت و نرسیدم برم
از گرفتاریهای دنیوی ( ولی مهم ) این روزها
از خیرهای کمی که تونستم به بقیه برسونم و ...
همه و همه دارن میگن خسته دلم
ا جَاءٍ یُرَدُّ وَ لَا مَاضٍ یَرْتَدُّ
نه زمان آمده را مى شود رد کرد و نه گذشته را مى توان باز گرداند
وَ إِنَّ الْقَدَرَ السَّابِقَ قَدْ وَقَعَ وَ الْقَضَاءَ الْمَاضِیَ قَدْ تَوَرَّدَ
آنچه از پیش مقرّر شده بود، به وقوع پیوست، و خواسته هاى گذشته الهى انجام شد
گر ببرد ور بدهد دست دوست / ور بِبَرد ور بنهد، مُلک اوست
ور بِکِشی یا بکُشی دیو غم / کج نشود دست قضا را قلم
آن چه خـدا خواست، همان میشود / وآن چه دلت خواست، نه آن میشود
«العمل العمل، ثم النهایه النهایه، والاستقامه الاستقامه، ثم الصبر الصبر، والورع الورع، ان لکم نهایه فانتهوا الی نهایتکم»
عمل صالح، عمل صالح! سپس آینده نگری! آینده نگری! و استقامت! استقامت! آنگاه بردباری! بردباری! و پرهیزکاری! پرهیزکاری! << برای هر کدام از شما عاقبت و پایان مهلتی تعیین شده، با نیکوکاری بدانجا برسید. >>
قالَ رَجُلٌ لِلْحُسَینِ بنِ عَلِىٍّ علیهماالسلام: یَا ابْنَ رَسُولِ اللّه ِ اِنّا مِنْ شیعَتِکُمْ، قالَ علیه السلام: اِتَّقِ اللّه َ! وَ لا تَدَّعِینَ شَیْئا یَقُولُ اللّه ُ لَکَ «کَذِبْتَ وَ فَجَرْتَ فى دَعْواکَ». إنَّ شیعَتَنا مَنْ سَلُمَتْ قُلُوبُهُمْ مِنْ کُلِّ غِشٍّ وَغِلٍّ وَ دَغَلٍ. وَلکِنْ قُلْ أنَا مِنْ مَوالیکُمْ وَ مُحِبُّکُمْ.
مردى به امام حسین علیه السلامگفت: من، شیعه شما هستم. امام فرمود: تقوا داشته باش! چیزى نگو که خدا بگوید «دروغ گفتى و در ادعایت، گمراهى به خرج دادى». شیعه ما، کسى است که قلبش از هر گونه شائبه و دغلکارى، پاک باشد. بنابراین، بگو: من، از دوستان و علاقه مندان شما هستم.
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَشَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَىٰ لَنْ یَضُرُّوا اللَّهَ شَیْئًا وَسَیُحْبِطُ أَعْمَالَهُمْ
آنان که کافر شدند و راه خدا را (به روی خلق) بستند و با رسول او پس از آنکه راه هدایت بر آنها روشن شد باز مخالفت کردند به خدا ضرری نمیرسانند (و زیان مخالفت بر خود آنهاست) و اعمال آنها را خدا البته بی اثر و محو و نابود میگرداند.
سوره مبارکه محمد(ع) آیه 32
عبارت هایی که در زیر میاورم برداشت شخصی من یک انسان معمولی(اگر ناقص العقل نباشم) است و نه برداشت های یک عالم دینی ؛ بخاطر همین ممکن است اشتباهاتی داشته باشد و وقتی متوجه بشوم می آیم و اصلاح میکنم انشاا...
شیعه معتقد است که امام توسط خدا انتخاب می شود و حضرت علی (ع) هم بارها به آن اشاره کرده اند و برای گرفتن حق خود که از او غصب کردند بارها تلاش کردند اما در خطبه ای به بیان ویژگی های شخصیتی خلیفه مسلمین و همچنین نحوه ی انتخابش اشاره میکنند که برداشت من مربوط به زمان غیبت است و مدلی هم که ارایه میدهند همین مدل مجلس خبرگان فعلی است :
أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّ أَحَقَّ النَّاس بهَذَا الْأَمْرِ، أَقْوَاهُمْ عَلَیْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بأَمْرِ اللَّهِ فِیهِ، فَإِنْ شَغَبَ شَاغِبٌ اسْتُعْتِبَ، فَإِنْ أَبَی قُوتِلَ. وَ لَعَمْرِی لَئِنْ کَانَتِ الْإِمَامَةُ لَا تَنْعَقِدُ حَتَّی یَحْضُرَهَا عَامَّةُ النَّاس [مَا] فَمَا إِلَی ذَلِکَ سَبیلٌ، وَ لَکِنْ أَهْلُهَا یَحْکُمُونَ عَلَی مَنْ غَابَ عَنْهَا، ثُمَّ لَیْسَ لِلشَّاهِد أَنْ یَرْجِعَ وَ لَا لِلْغَائِب أَنْ یَخْتَارَ
ای مردم ! سزاوارترین اشخاص به خلافت، آنکه در تحقق حکومت نیرومندتر و در آگاهی از فرمان خدا داناتر باشد، تا اگر آشوبگری به فتنه گری برخیزد، به حق باز گردانده شود و اگر سر باز زد با او مبارزه شود. به جانم سوگند! اگر شرط انتخاب رهبر، حضور تمامی مردم باشد هرگز راهی برای تحقق آن وجود نخواهد داشت، بلکه آگاهان دارای صلاحیت و رای و اهل حل و عقد -خبرگان ملت- رهبر و خلیفه را انتخاب می کنند، که عمل آنها نسبت به دیگر مسلمانان نافذ است، آن گاه نه حاضران بیعت کننده ، حق تجدید نظر دارند و نه آنان که در انتخابات حضور نداشتند حق انتخابی دیگر را خواهند داشت
خطبه ۱۷۳ نهج البلاغه
ولله اعلم ...
یُؤَلِّفُ اللَّهُ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَجْمَعُهُمْ رُکَاماً کَرُکَامِ السَّحَاب، ثُمَّ یَفْتَحُ [اللَّهُ] لَهُمْ أَبْوَاباً
خدا میان مسلمانان الفت ایجاد می کند، و به صورت ابرهای فشرده درمی آورد، آنگاه درهای پیروزی برویشان می گشاید، که مانند سیلی خروشان از جایگاه خود بیرون می ریزند
چندین روزه خدا برکتش رو زیاد کرده و برف زیادی اومده ، مخصوصا یکی دو روز اخیر و مخصوصاتر همین امشب ، خیلی زیباست ، عکسش رو میذارم بزودی ، ولی حیف اون حس و حال زیبای قدیم قدم زدن روی برف رو ندارم ، نمیدونم چمه
غمی ( یا شاید سردرگمی) در استخوانم میگدازد / خیال ناشناسی آشنا رنگ ، گهی میسوزدم گه می نوازد
...
درون سینه ام دردیست خونبار / که همچون گریه میگیرد گلویم
إِنْ تَثْبُتِ الْوَطْأَةُ فِی هَذِهِ الْمَزَلَّةِ فَذَاکَ وَ إِنْ تَدْحَضِ الْقَدَمُ فَإِنَّا کُنَّا فِی أَفْیَاءِ أَغْصَانٍ وَ مَهَابِّ رِیَاحٍ وَ تَحْتَ ظِلِّ غَمَامٍ اضْمَحَلَّ فِی الْجَوِّ مُتَلَفَّقُهَا وَ عَفَا فِی الْأَرْضِ مَخَطُّهَا ... غَداً تَرَوْنَ أَیَّامِی وَ یُکْشَفُ لَکُمْ عَنْ سَرَائِرِی وَ تَعْرِفُونَنِی بَعْدَ خُلُوِّ مَکَانِی وَ قِیَامِ غَیْرِی مَقَامِی
اگر از این ضربت و در این لغزشگاه نجات یابم، که حرفى نیست، امّا اگر گام ها بلغزد و از این جهان بروم، ما نیز چون دیگران در سایه شاخسار درختان، مسیر وزش باد و باران، و زیر سایه ابرهاى متراکم آسمان پراکنده مى شویم، و آثارمان در روى زمین نابود خواهد شد ... فردا ارزش ایّام زندگى مرا خواهید دید، و راز درونم را خواهید دانست. پس از آن که جاى مرا خالى دیدید و دیگرى بر جاى من نشست، مرا خواهید شناخت.