ضجه


 فو اللّه ِ لو حَنَنتُم حَنینَ الوُلَّهِ العِجالِ ، و دَعَوتُم بهَدِیلِ الحَمامِ ، و جَأرتُم جُؤارَ مُتَبتِّلی الرُّهبانِ ، و خَرَجتُم إلَى اللّه ِ مِن الأموالِ و الأولادِ ، التِماسَ القُربَةِ إلَیهِ فی ارتِفاعِ دَرَجةٍ عِندَهُ ، أو غُفرانِ سَیِّئَةٍ أحصَتها کُتُبُهُ ، و حَفِظَتها رُسُلُهُ ، لَکانَ قلیلاً فیما أرجُو لَکُم مِن ثَوابِهِ ، و أخافُ علَیکُم مِن عِقابِهِ 

وَتَاللهِ لَوِ آنْمَاثَتْ قُلوبُکُمُ آنْمِیَاثآ، وَسَالَتْ عُیُونُکُمْ مِنْ رَغْبَةٍ إِلَیْهِ أَوْ رَهْبَةٍ مِنْهُ دَماً، ثُمَّ عُمِّرْتُمْ فِی الدُّنْیَا، مَا الدُّنْیَا بَاقِیَةٌ، مَا جَزَتْ أَعْمَالُکُمْ عَنْکُمْ ـ وَلَوْ لَمْ تُبْقُوا شَیْئآ مِنْ جُهْدِکُمْ ـ أَنْعُمَهُ عَلَیْکُمُ آلْعِظَامَ، وَهُدَاهُ إِیَّاکُمْ لِلْإِیمَانِ.




به خدا سوگند اگر مانند شتران بچه مرده ناله سر دهید و چونان کبوتران نوحه سرایی کنید و مانند راهبان زاری نمایید و برای نزدیک شدن به حق و دسترسی به درجات معنوی و آمرزش گناهانی که ثبت شده و ماموران حق آن را نگه می دارند دست از اموال و فرزندان بکشید، سزاوار است. زیرا برابر پاداشی که برایتان انتظار دارم و عذابی که از آن بر شما می ترسم اندک است.

به خدا سوگند اگر دل های شما از ترس آب شود و از چشم هایتان از شدت شوق به خدا یا ترس از او خون جاری گردد، اگر تا پایان دنیا زنده باشید و تا آنجا که می توانید در اطاعت از فرمان حق بکوشید، در برابر نعمت های بزرگ پروردگار، به خصوص نعمت ایمان ناچیز است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیدوار

زندگی در شهادت

فَالْمَوْتُ فِی حَیَاتِکُمْ مَقْهُورِینَ وَ الْحَیَاةُ فِی مَوْتِکُمْ قَاهِرِینَ

پس بدانید که مرگ، در زندگی توأم با شکست، و زندگی جاویدان، در مرگ پیروزمندانه شماست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیدوار

دارم امید عاطفتی از جناب دوست

دارم امید عاطفتی از جناب دوست        

کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیدوار

الیک شکوت احوالی

بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنم / زلف سنبل چه کشم عارض سوسن چه کنم

آه کز طعنه بدخواه ندیدم رویت / نیست چون آینه‌ام روی ز آهن چه کنم

برو ای ناصح و بر دردکشان خرده مگیر / کارفرمای قدر می‌کند این من چه کنم

برق غیرت چو چنین می‌جهد از مکمن غیب / تو بفرما که من سوخته خرمن چه کنم

شاه ترکان چو پسندید و به چاهم انداخت / دستگیر ار نشود لطف تهمتن چه کنم

مددی گر به چراغی نکند آتش طور / چاره تیره شب وادی ایمن چه کنم

حافظا خلد برین خانه موروث من است / اندر این منزل ویرانه نشیمن چه کنم

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیدوار

عرفه

عاشق که از صحبت کردن با معشوق خسته نمی شود : 

 

صد هزاران دام و دانه است ای خدا / ما چو مرغان حریص بی نوا

 

دم بدم ما بستهٔ دام نویم / هر یکی گر باز و سیمرغی شویم

 

اول ای جان دفع شر موش کن /  وانگهان در جمع گندم جوش کن

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیدوار

گل ، سحر

خود را بکش ای بلبل ازین رشک که گل را 
با باد صبا وقت سحر جلوه گری بود 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیدوار

فراموش کار

هر وقت که سرت به درد آید نالان شوی و سوی من آیی

چون دردِ سرت شفا بدادم یاغی شوی و دگر نیایی
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیدوار

جام می

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشم

که در طریقت ما کافریست رنجیدن

 

به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات

بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن

 

مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست

به دست مردم چشم از رخ تو گل چیدن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیدوار

غمت

غمت کوهه روحه منو زخمی کرده غمت میره میره ولی برمیگرده
 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
امیدوار

رموز عشق

به درد عشق بساز و خموش کن حافظ

 

رموز عشق مکن فاش پیش اهل عقول

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیدوار