طایفهٔ رندان به خلاف درویشی به در آمدند و سخنان ناسزا گفتند و بزدند و برنجانیدند.

شکایت از بی‌طاقتی پیش پیر طریقت برد که چنین حالی رفت.

گفت: ای فرزند! خرقه‌ٔ درویشان جامهٔ رضاست، هر که در این کسوت تحمّل بی‌مرادی نکند مدعی است و خرقه بر او حرام.

 

دریای فراوان نشود تیره به سیل / عارف که برنجد تنک آب است هنوز

گر گزندت رسد تحمل کن /  که به عفو از گناه پاک شوی

ای برادر چو خاک خواهی شد  / خاک شو، پیش از آنکه خاک شوی