تو کوچه های شهر می فهمم اینو من ، تنهایی آدمو ولگرد می کنه
میتوانی تو ز خورشید این صفتها کسب کرد
روشن است و بر همه تابان وخود یکتاستی
می توانی از رهی آسان شدن بر آسمان
راست باش و راست رو کانجا نباشد کاستی
زین سخن بگذر که این مهجور اهل عالمست
راستی پیدا کن و این راه رو گر راستی
هر چه بیرون است از ذاتت نیابد سودمند
خویش را کن ساز اگر امروز و گر فرداستی
خواهشی اندر جهان هر خواهشی را در پی است
خواهشی را جو که بعد از وی نباشد خواستی